دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

حسادت

گاهی به حسین و امام و رحمت حسادت می کنم. آن زمان که در خانه علم فرحزاد درس می دادم و کار می کردم شاگردم بودند، حسین بیشتر آنها کمتر. علت حسادت هم واضح است، نه به خاطر زندگی شان که قطعا حسادت برانگیز نبود و نیست بلکه به خاطر این رها شدن و کندن و رفتن
قطعا اجبار عامل مهمی برای این تصمیم و اقدام بوده ولی اگر آن عزم و میل درونی نباشد می شود کاری کرد؟ زندگی را جمع کنی و به ایران بیایی و بعد ببینی خبری در ایران نیست و حتی اوضاع بدتر هم شده دوباره راه بیوفتی و چالش و سختی و رنج جدید را بپذیری و برای خودت چالش جدید بسازی
از جنگ و نا امنی فرار کنی و به فقر و اعتیاد برسی و از این دو بار دیگر فرار کنی و به چیزهایی که نمی دانم چیست برسی آنها را پیش رو داشته باشی
این امیدی و جنگجو بودن شان است که به آن حسودی می کنم
٢٩ آبان ٩٦ ١٥:٢٨
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد