دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

معجزه با توپ فوتبال

 آن زمان که ارسطو سیاست را چهارراه علوم می‌دانست، هنوز با پدیده بی رقیب جهان امروز آشنا نشده بود وگرنه آن را چهارراه همه چیز اعلام می‌کرد. فوتبال. پدیده جهان شمول عصر ما. پدیده‌ای که از شرق تا غرب را جادو کرده است. خیلی‌ها سینما را پدیده قدرتمند عصر جدید می‌دانند. حتی می‌گویند اگر قرار باشد این بار پیامبری به دنیای ما بیاید، دیگر خبری از عصا و ید بیضا و شفای کور مادرزاد و زنده کردن مردگان و حتی کتاب نیست. معجزه پیامبر عصر جدید دوربین و سینما است. اما من می‌خواهم بگویم با اینکه عصر رسولان به پایان رسیده اما شاید توپ معجزه جدید دنیای ما باشد.

به واقع کمتر پدیده‌ای را می‌توان یافت که از طرفی با سیاست در ارتباط باشد و از طرف دیگر با اقتصاد. صاحبان قدرت واردش شوند و عدد و رقم‌های عجیب از آن بیرون بیاید. جنبش‌های اجتماعی را متاثر کند و بر زندگی روزمره آدم‌ها تاثیر بگذارد. آدم‌ها برایش خودشان را به خطر بیاندازند و به مثابه یک ایدئولوژی مقدس به آن نگاه کنند.

هیچ پدیده‌ای را نمی‌شناسم که دست خدا را برای مبارزه با استعمار طلب کند و قاعدتا یدالله فوق ایدیهم است. این بار جور دیگر دست گیری می‌کند. دیه‌گو آرماندو مارادونا خدایی می‌کند. اصلا چرا راه دور برویم. همین مملکت خودمان. زمانی تیمی نماد سلطنت بود و تیم دیگری در کنار مردم. انقلابی‌گری فوتبالی. امروز دیگر هر دو تیم مردمی نیستند. اصلا همین پدیده است که نماینده مجلس و وزیر و وکیل را به میان می‌آورد و تیمی را جابجا می‌کند و پولی می‌آید و می‌رود. همین فوتبال است که جن گیری و دعانویسی و طلسم و جادو را هم وارد مستطیل سبز و حواشی آن می‌کند. از دل همین پدیده است که گروهی آن را نماد جدایی‌طلبی کرده و کاتالونیا را با آن به جهان معرفی می‌کنند. جدایی‌طلبانی که بارسلونا را چماقی کرده‌اند بر سر دولت مرکزی. کار به کارتل‌های مواد مخدر هم می‌کشد. مافیای کوکائین ـ پابلو اسکوبار ـ در کلمبیا به فوتبال می‌آید. فوتبالیست‌های مطرح را به زندان شخصی‌اش می‌برد و حتی برای فوتبال آدم هم می‌کشد. اصلا همین ستاره مصری. محمد صلاح. کاری کرده که خیلی‌ها به اسلام علاقه‌مند شده‌اند. صدور ایدئولوژی با توپ فوتبال در قلب بریتانیا. 

هر طور که حساب می‌کنم نمی‌شود از کنار پدیده‌ای به این مهمی به راحتی گذشت. فوتبال و دنیای فوتبالی‌ها رنگ و بوی دیگری دارد. روزمرگی‌های زندگی آنقدر زیاد است که اگر این رنگ و بو نباشد، قطعا زندگی بخش مهمی را کم دارد. شاید پول و رسانه و حواشی مربوط به آن از خودش پر رنگ‌تر شده باشد. شاید دیگر آن تعصب و عشق کمتر دیده شود. اما این حوزه همچنان پیامبرانی دارد که به سراغ امت‌ها می‌روند. پیامبرانی که با یک توپ معجزه می‌کنند. جام جهانی فرصت خوبی است برای ایمان آوردن به آنها. ایمان آوردن به پیامبران عصر ما. از مارادونا تا مسی. از رونالدو تا رونالدو.

بلند فکر کردن به مناسبت 22 خرداد


خیلی از عددها هستند که آدم را یاد کسی یا چیزی می‌اندازند. مثلا اگر من بگویم «هشت» هر کسی می‌تواند یاد چیزی بیافتد. اگر فوتبالی باشید یاد علی کریمی می‌افتید. اگر مذهبی باشید یاد مشهد و امام رضا. اگر اهل خلاف باشید یاد زیر هشت. اما اگر بگویم دو تا هشت چی؟ آن زمان یاد چه واژه‌هایی می‌افتید؟ چرا مسائل را پیچیده می‌کنم! این که نیاز به آسمان و ریسمان بافتن ندارد. 22/3/88. عددهایی که وقتی کنار هم می‌نشینند چیزهای زیادی را یادآور می‌شود.

از هر طرف که به آن نگاه کنیم با هر پیش فرض و قضاوتی نمی‌توان از این تاریخ گذشت. نمی‌توان آن را ندید یا منکرش شد. نمی‌توان آن را غیر متعارف بزرگ و اسطوره‌ای کرد. اندازه خودش باید دید و خواند. هر سال باید آن را بازخوانی کرد. نه آن را. باید خودمان را بازخوانی کنیم. رسول 22 خرداد 88 یک آدم است و رسول 23 خرداد 88 آدمی دیگر. حتی پس از گذران 9 سال 22 خرداد 97 هم دارد از آن روز تاثیر می‌گیرد.

فرقی نمی‌کند کدام طرف ماجرا ایستاده باشیم. این روز باید خود را جای طرف مقابل گذاشت. باید جای آن فکر کرد. جای آن زیست. تا زمانی که جای هم زندگی نکنیم (برای یک روز) وضعیت همینی است که می‌بینیم و تنها کسی که می‌تواند کاری کند عزرائیل است.