دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

هیهات

+ “هیهات” مِنَّا الذِّلَّه؟؟

-         نه آقا اون سر جاش ولی الان نه

+ “هیهات” که آرامش ما را نخراشی؟

-         منظورت هشدار که آرامش ما را نخراشی؟

+ آها نه هیچی، پس فکر کنم اینه: آن چه در مدت هجر تو کشیدم “هیهات”/ در یکی نامه محال است که تحریر کنم

-         چی کشیدی؟؟ بیار با هم بکشیم. همین طوری قاطی می‌کشی همین میشه دیگه.

+ سعدی از سرزنش خلق نترسد “هیهات”/ غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را

-         میخوای بگی شعر بلدی؟؟

+ نه سرچ کردم. پیدا نمیشه ببین این نیست: گفتی که صبور باش، “هیهات”/ دل موضع صبر بود و بردی

-         باشه عزیزم در ادامه بنشین و صبر پیش گیر و دنباله کار خویش گیر ولی چرا یادت نمیاد؟

+ تا چه کردم که بدین روز نشستم “هیهات”/ کس بروز من سرگشته بد روز مباد

-         واقعا نذر می‌کنم کسی به روز تو مبتلا نشه، بذار راهنمایی کنم: “هیهات” اگر ارتش موهات نبندی

+ آواره بشُم مملکتُم دستِ تو باشه/ “هیهات” اگر ارتشِ موهاتِ نبندی