دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

عشق فوتبالی

نمی دانم آیا کسی هست که بداند به چه علت #طرفدار فلان #تیم است یا نه. یعنی اکثرا مشخص نیست که چه علتی دارد. خودم از کودکی #پرسپولیس را دوست داشتم. در بین تیم های باشگاهی خارجی هم #آث_میلان تیم محبوبم است و در تیم های ملی به #آرژانتین عشق می ورزم. علتش چیست؟ دقیق نمی دانم. 

وقتی به دنبال علت می گردم به چند نکته می رسم. مثلا کودکی های من و خیلی های دیگر به عشق #احمدرضا_عابدزاده گذشت و نمی شد او را دوست نداشت. پس طبعا پرسپولیسی شدن را می توان به این آدم ربط داد. علت طرفدار #میلان بودن چیست؟ نوجوانی ما گره خورده بود به یک نسل دوست داشتنی از میلان. ترکیب #شفچنکو و #کاکا (که هر کدام وقتی از میلان رفتند نابود شدند) در خط حمله و #مالدینی و #نستا در دفاع و #پیرلو و #گتوزو در خط میانی هر کسی را مجذوب خود می کرد. بماند که عشق فقط یک کلام، مالدینی علیه السلام. اما #آرژانتین. سن من به دوران #مارادونا قد نمی دهد اما وقتی ماجرای زندگی این آدم و کارهایی که برای کشورش کرده را خواندم در کنار #فوتبال همیشه زیبای آرژانتین، نتوانستم دوستش نداشته باشم. کسی که با یک بازی فوتبال همه چیز را به کشورش می دهد را نمی توان دوست نداشت.

همه این ها علت دقیقی نیست. هر کسی که طرفدار تیمی است شاید بتواند دلایلی ازین دست را نام ببرد اما همه می دانیم که واقعا علت خاصی ندارد. یک کنش کاملا حسی است. اما چه می شود که این حس از قالب یک طرفداری تبدیل می شود به مفهومی تحت عنوان #هولیگانیسم یا #آشوب_طلبی. آدم هایی در تمام دنیا وجود دارند که حاضرند برای تیم محبوب شان جان خود را هم فدا کنند. در مورد آدم هایی که به جبهه #جنگ رفته اند و از فدای جانشان ترسی ندارند شنیده اید؟ این ها کاملا شبیه این آدم ها هستند.

این روزها به این موضوع فکر می کنم. در لابلای این کتاب ها به دنبال این سوال می گردم. نسبت #هویت و #فوتبال، #سیاست و فوتبال. باورم نمی شد ولی #اعتراف می کنم که فوتبال تنها بستری است که همه چیزی در آن دیده می شود. چیزهایی که باید در موردش مطالعه کرد. چرا باید مطالعه کرد؟ چون پدیده ای که تا این حد اقبال عمومی دارد را نمی توان از کنارش به راحتی گذشت.

برای شما که هیچ وقت نمی میرید

در طول #تاریخ انسان های زیادی تلاش کردند تا با#کیمیاگری به معجونی برسند که آنها را #جاودانه کند، کاری کند که تا ابد زنده بمانند و هیچ وقت نمیرند. من وقتی #بچه تر بودم به این فکر می کردم که چگونه می شود تا ابد #زنده ماند. کمی که بزرگ تر شدم پیش خودم گفتم نمی شود که تا ابد زنده بمانم پس کاری کنم که مرگم هم مفید باشد. می خواستم #شهید شوم. جلوتر که آمدم و میلم به #زندگی بیشتر شد این خواسته هم به حاشیه رفت. اما باز فکر کردم که زندگی بدون #مرگ چیز مزخرفی است. باید یک جایی تمام شود. این روزها با خودم می گویم که آدم ها می توانند جاودانه شوند، می توانند هرگز نمیرند. مانند شما. شما هیچ وقت نمی میرید. شما با زندگی خود را جاودانه کردید. شما با چیزهایی که به ما دادید تا ابد جاودانه اید. شما دقیقا با کیمیاگری جاودانه شدید جناب #شجریان. آن کار تاریخی را شما عملی کردید. شمایی که ثابت کردید شجریان فقط یک نفر است و آن هم #محمدرضا است.
خبر مریضی شجریان خیلی ناراحت کننده ست ولی خب چاره چیست: