دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

94


طبق عادت هر سال، این روزها سالی که گذشت را مرور کردم. پر رنگ‌ترین واژه امسال «تغییر» است. این به معنای آن نیست که سال‌های گذشته خبری از تغییر نبود. اصلا انسانی که تغییر نکند تقریبا مرده است. اما تغییرات من آنقدر ملموس و بزرگ بود و هست که بعضی مواقع خودم از آن می‌ترسم.

94 با تمام سختی‌ها و بالا و پایینی که داشت در مجموع برای من سال خوبی بود. سالی که باز هم یاد گرفتم. انگار این یاد گرفتن هیچ وقت قرار نیست تمام شود. درستش هم همین است. آدم تا زنده است باید یاد بگیرد. گاهی از یک استاد (که امسال از این موهبت خیلی بهره بردم) یا از یک دوست (که هر چه نداشته باشم، جواد و شهاب را دارم) یا از خودم.

کار و درس در حال حاضر اولویت‌های اصلی زندگی من هستند و امیدوارم 95 مثل 94 نشود که تمامش به کار ختم شد. باید بخوانم. خیلی نیاز به خواندن دارم. سخت کارهای عقب مانده دارم و این از همه مهم‌تر است. خلوت کردن با خودم جزو برنامه‌هایی است که باید 95 انجامش دهم. شاید یه مدت تنها زندگی کردم. نمی‌دانم. 94 را در مجموع دوست داشتم. تلاش می‌کنم که 95 را بیشتر دوست داشته باشم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد