این روزها که تب و تاب انتخابات اندکی فروکش کرده و واکنشها به آن کمتر شده است، فرصت خوبی است که به این موضوع نگاهی داشته باشیم تا بتوانیم به یک تحلیل نسبتا درست برسیم.
این انتخابات در شرایطی برگزار شد که گروههای تمامیت خواه به دنبال حذف جریان رقیب بودند و در چارچوب تایید صلاحیتها آن را دنبال کردند. متاسفانه شورای نگهبان باز هم بیطرف نبود و باز هم هزینه دیگری برای خود و نظام رقم زد. بعد از آن، با تاکتیکهای مختلف به دنبال ضربه به جریان رقیب بودند که متاسفانه بدترین سبک را انتخاب کردند. استفاده از کلید واژه «لیست انگلیسی» شاید در برداشت اول برای آنها یک تاکتیک بود ولی آنقدر به آن دامن زدند که گویی عدهای از جانب انگلیس ماموریت دارند که وارد مجلس شورای اسلامی شوند و به نظام جمهوری اسلامی ضربه بزنند.
این عزیزان با استفاده از این تاکتیک معنای پنهان کار خود را فراموش کردند که چگونه میشود بعد از آن رد صلاحیتها، عدهای تایید شوند و آنها هم انگلیسی باشند. این سوالی بود که در ذهن بخشی از افکار عمومی جامعه ایجاد شد و باز هم هزینهای بود که نیروهای تمامیت خواه به نظام سیاسی وارد کردند. بعد از انتخابات هم با پیروزی قاطع اصلاحطلبان در تهران و حتی در کشور و رای بالای هاشمی رفنسجانی در انتخابات خبرگان، بعضی از گروهها دست به یک انتحار سیاسی زدند و به مردم تهران و کسانی که به اصلاحطلبان رای دادند و چهرههای شاخص این جریان سیاسی توهین کردند. میشنیدم فحش و خر میراندم/ رب یسر زیر لب میخواندم.
از این حرفها که بگذریم این انتخابات چند پیام مهم داشت:
1. مهمترین پیام این انتخابات این بود که اکثریت مردمی که پای صندوقهای رای آمدند به دنبال تغییر هستند. این همان پیامی بود که در خرداد 92 اعلام کردند ولی عدهای همچنان آن را نشنیدهاند. عدهای که در راس قدرت حاکم بر کشور نشستهاند و متاسفانه عدهای که در دولت فعلی نیز مشغول فعالیت هستند.
2. پیام دیگر این بود که مردم یک «نه» بزرگ به جریاناتی که شانی برای رای مردم قائل نیستند، گفتند. تفکر محمد تقی مصباح یزدی و پیروان او در کشور هیچ حقی برای مردم در یک نظام سیاسی قائل نیست ولی مردم با رای خود آنها را از گود سیاست کنار زدند. این پیامی است برای صاحبان قدرت که از توجه و دادن امکانات به این نوع از تفکر خودداری کنند.
3. حلقه اول قدرت در کشور باید با این انتخابات به این درجه از فهم برسد که تغییر در چند سطح در کشور در حال شکلگیری بوده و سرعت آن نیز بالا است. اگر این عقب افتادگی از تحولات اجتماعی را جبران نکنند معلوم نیست که روزی به آن برسند یا نه. مهمترین این تحولات، تغییرات هویتی و سبک زندگی اجتماعی است که در جای خود باید به آن اشاره داشت.
4. اصلاحطلبان باید در ادامه، مسیر خود را در چارچوب عقلانیت ادامه دهند و باز در دام غرور کاذب نیفتند. تحولات سیاسی اجتماعی آنقدر به سرعت اتفاق میافتد که نمیتوان گفت اگر امروز اصلاحطلبان اکثریت مجلس را کسب کردهاند این امر مادام العمر است.
5. من نمیتوانم نام پیروزی را بر این انتخابات بگذارم. پیروزی ما زمانی است که مطالبات تاریخی خود را در چارچوب قانون و در یک وضعیت مسالمت آمیز بدست آوریم. این افرادی که در چارچوب لیست امید وارد مجلس شدند ایدهآل ما نیستند و ما باید با انتخاب روشِ «مطالبه محوری» آنها را مجاب کنیم تا مطالبات ما را پیگیری کنند.
6. رسانههای جدید و به خصوص شبکههای اجتماعی ظرفیت بسیار بزرگی دارند که در این انتخابات آن را مشاهده کردیم. امروز دیگر با وجود گوشیهای هوشمند در دست مردم و گستردگی شبکههای اجتماعی دیگر چیزی تحت عنوان سانسور و حذف و ... بی معناست. امیدواریم که این فهم در سطوح بالای تصمیمگیری نیز حاصل شود تا دیگر شاهد اقدامات قرون وسطایی در این زمینهها نباشیم. از دوران ممنوعیت ویدئو تا امروز زمان بسیار کوتاهی گذشته است. باید اندکی اندیشید که آیا میتوان باز هم از آن روشها استفاده کرد؟
7. همانطور که همواره اشاره شده، مشارکت بالای مردم در عرصههای اجتماعی سیاسی است که میتواند دستاوردهای بزرگی را رقم بزند. این مشارکت تنها به معنای شرکت در انتخابات نیست. انتخابات یک نوع از مشارکت سیاسی است و نباید به آن قانع بود. برای آنکه جامعه مسیری رو به جلویی داشته باشد هر کس در هر جایگاهی که هست باید کنشی فعال داشته باشد. من به عنوان یک دانشجو، شما به عنوان یک خبرنگار، معلم، کارمند، بازاری و ... در هر جایی که هستیم باید کنشی فعال داشته باشیم تا مسیری بهتر را در کنار هم طی کنیم.
8. یکی از آفتهای هر انتخاباتی چه در دوران تبلیغات و چه بعد از آن تقابلهایی است که در جامعه شکل میگیرد. هر فردی خود را نزدیک به یک جریانی میبیند و به آنها تمایل دارد. اما متاسفانه شاهد حمله به تفکر و جریان مقابل هستیم. عدهای خائن و انگلیسی و فاسد میشوند و عدهای دیکتاتور و مزدور و مال مردمخور. این اتفاق چیزی جز دامن زدن بر شکافهای اجتماعی موجود در کشور ندارد و در بلند مدت نتایج ناگواری خواهد داشت. ما باید به این فهم برسیم که اگر دوست من، همسایه من، همشهری من با من هم فکر نیست، حق دارد که به گونه دیگری فکر کند. ما باید بتوانیم با هم گفتگو کنیم و از هر گونه شکاف فاصله بگیریم. «پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند».