دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

تبریک تولد با چاشنی مرگ

تبریک تولد با چاشنی مرگ

این روزها به دلایل مختلفی که خوب می‌دانی وضعیت برزخی من در اوج خود است و می‌خواهم تلاش کنم از آن بیرون بیایم. نمی‌دانم به بهشت یا جهنم ختم می‌شود، فقط می‌دانم که می‌خواهم از این برزخ بیرون بیایم. چند روز پیش که به بهشت زهرا رفته بودم مانند گذشته نبود که قبرستان به من آرامش دهد. حس ترس و وحشتی از آن روز همراهم است که تا به امروز آن را نداشتم. آن قطعه‌ای که ما رفته بودیم کلی قبر کنده شده داشت. کنار یکی از آن‌ها نشستم. روبرویم چند ردیف قبر خالی، پشت سرم چند خانواده تازه داغدار، زیر پایم هم یک قبر خالی. به قول خودت صحنه خوبی بود برای پایان یک فیلم. در مسیر برگشت و این چند روز، برخلاف قراری که با خودم گذاشته بودم که دیگر به جای مرگ به زندگی فکر کنم، مدام در حال فکر کردن به مرگ هستم. اما این بار برخلاف قدیم فکر مرگ همراه با ترس و استرس است. ترس از دست دادن خیلی آدم‌ها و خیلی چیزها. ترس نرسیدن به چیزهایی که می‌خواهیم. اما از آن ترسناک‌تر می‌دانی چیست؟ ترس اصلی این دورانی است که با هم می‌گذرانیم. یادت می‌آید می‌گفتی به جای خوشحالی در زمانی که چیزی به دست آورده‌ایم باید عزا بگیریم و گریه کنیم چون روزی دیگر آن را نداریم؟ این ترسناک است که روزی به هر دلیلی دیگر این حال خوب کنار هم را نداشته باشیم. این ترسناک است که روزی یکی از این سه ضلع مثلث ما از ما جدا شود. ازدواج، مهاجرت، بیماری، مرگ و ... . خودمان را که نمی‌خواهیم گول بزنیم، دیر یا زود، با شدت و ضعف این اتفاق می‌افتد. شاید همین فردا باشد، شاید در 70 سالگی‌مان (اگر به این سن برسیم). هنوز هم فکر می‌کنم که کل دنیا هم وقتی کنار هم هستیم حریفمان نمی‌شود، اما هر سه خوب می‌دانیم که زورمان به مرگ نمی‌رسد. به خاطر این است که می‌خواهم خوب ببینمتان، خوب ببوسمتان، خوب در آغوش بگیرمتان، به همین علت است که می‌خواهم پیشرفت هم را که هر روز بیشتر می‌شود را با تمام وجود حس کنم و آن را جار بزنم. می‌خواهم با هم زندگی کردنمان را به اوج خود برسانیم که رسانده‌ایم اما من از داشتنتان قانع نمی‌شوم.

من بلد نیستم مانند تو بنویسم. اما فوق‌العاده بودن قلمت به پای خودت نمی‌رسد از بس که خودت فوق‌العاده‌ای. تمام زور من در نوشتن شد این که خواندی و به خاطر من هم که شده دوستش داری. از بودنت خوشحالم و به داشتنت افتخار می‌کنم. تولدت مبارک. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد