دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

چه خوب که جای شما نیستیم

چه خوب که جای شما نیستیم

همین الان که شروع به نوشتن این یادداشت کرده‌ام گروهی از کشور ما در مقابل چند کشور که در عرصه سیاست به آن‌ها ابر قدرت می‌گویند نشسته‌اند و مشغول گفتگو در مورد یکی از حساس‌ترین پدیده‌های سیاسی تاریخ معاصر‌اند. موضوعی که به خاطر اشتباهات خودمان و زیاده خواهی این ابر قدرت‌ها به شدت ما را درگیر کرده است. نمی‌خواهم در مورد گذشته و اینکه چه کردیم که کار به اینجا رسید و آن‌ها چه کردند حرف بزنم؛ می‌خواهم در مورد خودم و شما و آن گروهی که به آن اشاره کردم بگویم.

خودمان را جای تعدادی انسان بگذاریم که در بهترین دانشگاه‌های دنیا درس خوانده‌اند و تجربه زندگی در کشورهای توسعه یافته را داشته‌اند و موقعیت‌های شغلی و رفاهی خوبی برایشان فراهم است، ولی امروز مشغول کار دیگری هستند. آن‌ها می‌توانستند به جای آنکه امروز خودشان را درگیر فشار و استرس کنند تعطیلات خود را در کنار سواحل یکی از کشورهای توریستی بگذرانند و به تعبیر خودمانی عشق و حال مبسوطی داشته باشند. می‌توانستند به جای آنکه از طرفی درگیر پرونده هسته‌ای باشند و از طرف دیگر درگیر تحولات منطقه در کنار خانواده خود تعطیلات را در شمال ایران بگذرانند. می‌توانستند به جای نشستن پشت میز مذاکره، روی صندلی‌های کنسرت خواننده‌های دوست داشتنی‌مان نشسته باشند.

شاید بگوییم که کسی آن‌ها را مجبور نکرده، شاید بگوییم خیلی احمق هستند که این چند سالی که می‌توانند زندگی کنند را به جای آرامش، استرس را انتخاب کرده‌اند، شاید بگوییم به ما چه که آن‌ها چه می‌کنند، شاید بگوییم همه آن‌ها مثل هم هستند و چیزی نسیب ما نمی‌شود و شاید خیلی حرف‌های دیگری بگوییم. ولی فرق انسان‌های معمولی مثل ما با انسان‌هایی که می‌خواهند تاریخ ساز باشند در همین است. در انتخاب‌هایمان. ما از صبج تا شب درگیر نیازهای روزمره خود هستیم و عده‌ای توانسته‌اند از این چیزها فراتر روند و کارهایی انجام دهند که اسمشان در تاریخ ثبت شود.

بحث انتخاب کردن یا انتخاب شدن امری است که ما هر روز با آن درگیریم. ما انتخاب می‌شویم ولی آدم هایی هستند که انتخاب می‌کنند. ما قاضی نیستیم که قضاوت کنیم که کداممان بهتر عمل می‌کنیم بحث بر سر این است که انتخاب می‌کنیم یا انتخاب می‌شویم. در این مورد خوشحال هستم که انتخاب نمی‌کنم و جای آن‌ها نیستم. خوشحالم که زندگی و کار و آینده میلیون‌ها آدم در گرو توانایی‌های من نیست که شاید با یک اشتباه، نسلی را نابود کنم. بمب اتمی که کشورهای آن طرف مذاکره می‌ترسند ما به آن برسیم آنقدر ترسناک نیست که اشتباه آدم‌ها می‌تواند مانند بمب اتمی در زندگی ما باشد. آدم‌هایی که در گذشته جای ظریف و دوستانش بودند برای گروه زیادی از مردم ما نقش بمب اتم را داشتند. با اشتباهات گسترده خود و عدم نگاه و تحلیل درست خود زنی بزرگی در تاریخ کشور ما محسوب می شدند. نمی‌خواهم بگویم که ظریف یک فرا انسان است و توانایی‌های عجیبی دارد ولی او بود که با توانایی‌ها و انتخاب‌های درستش شرایط دیگری رقم زده است.

تا به حال کسی از یک کشور در حال توسعه نتوانسته است بین دو متحد استراتژیک (آمریکا و اسرائیل) این گونه شکاف ایجاد کند. اعراب تا به امروز آنقدر از یک توافق حتی نصفه و نیمه بین ایران و ابر قدرت‌ها ترس نداشتند ولی او توانست که این کارها را بکند.

نمی‌خواهم وارد تحلیل‌های سیاسی شوم و به بحث اصلی خودم بازگردم. انتخاب کردن چیزی است که از وقتی خودم را پیدا کردم با آن درگیر بودم. برزخی که همیشه با آن درگیر بودم و بین دو یا چند راهی‌های مختلف نمی‌دانستم که کدام را انتخاب کنم و متاسفانه در اغلب موارد روحیه محافظه‌کاری بر من تسلط پیدا کرد و تقریبا دست به کاری نزدم و در بعضی موارد انتخاب شدم.

همه این‌ها را گفتم تا با شما صحبت کنم. بله شما آقای ظریف. خیلی خوشحالم که جای شما نیستم. جایی که شما ایستاده‌اید آنقدر ترسناک است که من و شاید خیلی‌ها مثل من حتی می‌ترسند که آن را تصور کنند. شما با حجم گسترده‌ای از اشتباهات گذشته در مقابل کشورهایی که در این موضوع دست بالا را دارند نشسته‌اید و تا به امروز اتفاقات خوبی را رقم زده‌اید. نمی‌دانم که نتیجه این ماجرا چه می‌شود. نام شما در تاریخ در کنار خیلی‌های دیگر می‌ماند و امیدوارم که آیندگان برخلاف امروز تاریخ را در کتابخانه‌ها رها نکنند و بخوانند که ظریف و دوستانش در ابتدای سال 94 کارهای مثبتی کردند. ممنونم که انتخاب کردید و نگذاشتید که انتخاب شوید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد