+ “هیهات” مِنَّا الذِّلَّه؟؟
- نه آقا اون سر جاش ولی الان نه
+ “هیهات” که آرامش ما را نخراشی؟
- منظورت هشدار که آرامش ما را نخراشی؟
+ آها نه هیچی، پس فکر کنم اینه: آن چه در مدت هجر تو کشیدم “هیهات”/ در یکی نامه محال است که تحریر کنم
- چی کشیدی؟؟ بیار با هم بکشیم. همین طوری قاطی میکشی همین میشه دیگه.
+ سعدی از سرزنش خلق نترسد “هیهات”/ غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را
- میخوای بگی شعر بلدی؟؟
+ نه سرچ کردم. پیدا نمیشه ببین این نیست: گفتی که صبور باش، “هیهات”/ دل موضع صبر بود و بردی
- باشه عزیزم در ادامه بنشین و صبر پیش گیر و دنباله کار خویش گیر ولی چرا یادت نمیاد؟
+ تا چه کردم که بدین روز نشستم “هیهات”/ کس بروز من سرگشته بد روز مباد
- واقعا نذر میکنم کسی به روز تو مبتلا نشه، بذار راهنمایی کنم: “هیهات” اگر ارتش موهات نبندی
+ آواره بشُم مملکتُم دستِ تو باشه/ “هیهات” اگر ارتشِ موهاتِ نبندی
نمی دانم آیا کسی هست که بداند به چه علت #طرفدار فلان #تیم است یا نه. یعنی اکثرا مشخص نیست که چه علتی دارد. خودم از کودکی #پرسپولیس را دوست داشتم. در بین تیم های باشگاهی خارجی هم #آث_میلان تیم محبوبم است و در تیم های ملی به #آرژانتین عشق می ورزم. علتش چیست؟ دقیق نمی دانم.
وقتی به دنبال علت می گردم به چند نکته می رسم. مثلا کودکی های من و خیلی های دیگر به عشق #احمدرضا_عابدزاده گذشت و نمی شد او را دوست نداشت. پس طبعا پرسپولیسی شدن را می توان به این آدم ربط داد. علت طرفدار #میلان بودن چیست؟ نوجوانی ما گره خورده بود به یک نسل دوست داشتنی از میلان. ترکیب #شفچنکو و #کاکا (که هر کدام وقتی از میلان رفتند نابود شدند) در خط حمله و #مالدینی و #نستا در دفاع و #پیرلو و #گتوزو در خط میانی هر کسی را مجذوب خود می کرد. بماند که عشق فقط یک کلام، مالدینی علیه السلام. اما #آرژانتین. سن من به دوران #مارادونا قد نمی دهد اما وقتی ماجرای زندگی این آدم و کارهایی که برای کشورش کرده را خواندم در کنار #فوتبال همیشه زیبای آرژانتین، نتوانستم دوستش نداشته باشم. کسی که با یک بازی فوتبال همه چیز را به کشورش می دهد را نمی توان دوست نداشت.
همه این ها علت دقیقی نیست. هر کسی که طرفدار تیمی است شاید بتواند دلایلی ازین دست را نام ببرد اما همه می دانیم که واقعا علت خاصی ندارد. یک کنش کاملا حسی است. اما چه می شود که این حس از قالب یک طرفداری تبدیل می شود به مفهومی تحت عنوان #هولیگانیسم یا #آشوب_طلبی. آدم هایی در تمام دنیا وجود دارند که حاضرند برای تیم محبوب شان جان خود را هم فدا کنند. در مورد آدم هایی که به جبهه #جنگ رفته اند و از فدای جانشان ترسی ندارند شنیده اید؟ این ها کاملا شبیه این آدم ها هستند.
این روزها به این موضوع فکر می کنم. در لابلای این کتاب ها به دنبال این سوال می گردم. نسبت #هویت و #فوتبال، #سیاست و فوتبال. باورم نمی شد ولی #اعتراف می کنم که فوتبال تنها بستری است که همه چیزی در آن دیده می شود. چیزهایی که باید در موردش مطالعه کرد. چرا باید مطالعه کرد؟ چون پدیده ای که تا این حد اقبال عمومی دارد را نمی توان از کنارش به راحتی گذشت.
فکر میکنی کدام یک از ما زودتر میمیرد؟ من، تو، شهاب یا کس دیگری؟ فرض کنیم من زودتر بمیرم، کدامتان زودتر فراموش میکنید و همه چی به حالت عادی بر میگردد؟ اصلا مگر میشود که فراموش کرد؟ مگر ما این سالها و روزها و ساعتها و لحظهها را تا اینجا فراموش کردهایم که بعد از مرگ چیزی فراموش شود؟ به جان خودت که میدانی چقدر برایم عزیز است حاضرم از عمرم به شما بدهم و من کسی نباشم که داغ بر جانش میماند. این میزان از خودخواهی را از من بپذیر و قول میدهم تا آن موقع هیچ وقت خودخواه نباشم. اصلا یک کار بهتر میتوانیم بکنیم که به نفع جمع باشد. اگر به 70 سالگی رسیدیم یک خودکشی سه نفره در آن سال میکنیم. شهاب 4 ماه پیش 25 ساله شد، تو امروز و من دو ماه دیگر. یعنی سال 1441 هفتاد ساله میشویم. ولی بیا تا آن موقع با هم قدم بزنیم. با هم بخندیم. با هم گریه کنیم. با هم بمیریم.
من این قول را میدهم که
You'll Never Walk Alone
مبارک باشی برادر
ارتباط من با #شبکههای_اجتماعی به مانند مردانی است که چند #همسر دارند. من همه همسرانم را دوست دارم ولی به گونهای متفاوت با هر کدام روبرو میشوم. مثلا #فیسبوک که اولین همسر من است این روزها دیگر رنگ و لعاب سابق را ندارد. این روزها خیلی به خودش نمیرسد. کمتر هوای من را دارد. اما به خاطر روزهای خوب گذشته همچنان هر روز به او سر میزنم.
بعد از آن چند #ازدواج ناموفق با اپلیکیشنهای پیامرسان داشتم. #وایبر و #واتس_اپ همراهان خوبی نبودند. آمدند و رفتند. اما بعد از آنها #تلگرام خیلی پیشرفته بود. از آن دختران به روزی که تواناییهای زیادی دارند و در همه ابعاد کمک میکنند. اما مشکلی که دارد این است که خیلی شلوغ است. باید پا به پایش بیایی و من خیلی حوصله این چیزها را ندارم.
#اینستاگرام اما از آن زنان زیبایی است که همیشه به خودش میرسد و نمیتوانی از او چشم برداری. از آنهایی که از شدت زیبایی و جذابیت به همه جا میکشاندت. از آنهایی که باید به دنبالش بدوی تا نگاهت کند. اما مشکلش این است که سخت میشود با او حرفهای جدی زد. خیلی گوش شنیدن این حرفها را ندارد. برای همین است که بعضی اوقات با او حرفهای جدی میزنم و بیشتر اوقات با هم سرگرم میشویم و خوش میگذرانیم.
جالب تر از همه اینها #توئیتر است. تا به حال با او حرف نزدم. دوستش دارم ولی نشده است که با هم حرف بزنیم. او خیلی خوب است و کوتاه و بی دردسر حرفش را میزند و میرود. باید بیشتر به او سر بزنم و این سکوت را بشکنم.
همه شان را دوست دارم.