دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

به ساز خودت برقص

رسیدن به این مرحله هم کار سختی است و هم به شدت جذاب و راضی کننده. یک اطمینان خاطری با خود دارد. فراغتی دارد که با هیچ چیز قال مقایسه نیست. اینکه فارغ از حرف و نظر و نقد و تحلیل آدم ها کار کنی. مثلا اگر از کارت تعریف کردند درگیر تعریف شان نشوی و اگر نقد یا حتی بالاتر تحقیر شدی فرقی به حالت نکند. اینکه بتوانی فارغ از دنیای پیرامون کار کنی، بنویسی و بسازی، بخوانی و بگویی.

به قول بزرگی: فالوئر فالوئرهایت نشوی.

آن زمان که آدم برای خودش کار کند و تولید داشته باشد قطعا نتیجه کار هم بهتر می شود. جدای از اینکه رضایت درونی مهم تر از هر چیز دیگری است. اینگه اگر به زندگی هم سرایت کند که نور علی نور می شود. یعنی زندگی کنی فارغ از آدم ها و تمام وجوه زندگی را تجربه کنی و نگران این نباشی که چه کسی خوشش می آید چه کسی نه. همین که حال خودت خوب باشد و رضایت داشته باشی کفایت می کند.

30 آبان 96 20:33

سلمونی؛ ضد افسردگی

وقتی ریش و مویم بلند می شود حال بدی است که به سراغم می آید. انگار مسائل منفی زندگی را تشدید می کند. شاید اگر به سر و وضعم بیشتر برسم و هر روز ریش هایم را مرتب کنم و هر روز دستی به موها بکشم و شانه ای بزنم و سشواری بکشم این گونه نباشد ولی منی که حوصله این کارها را ندارم، شلختگی سر و وضع می تواند حالم را بدتر هم بکند. شاید اینکه خانم ها در این زمینه خیلی وقت می گذارند به همین دلیل باشد. یعنی رنگ می کنند، کوتاه یا بلند می کنند، انواع و اقسام مدل ها را امتحان می کنند تا در حال خود تغییری ایجاد کنند.

امان از آن زمان هایی که حتی در این اندازه هم حوصله نداشته باشم؛ آن زمان قیافه ام دیدنی است. البته ندیدنی است. خوشبختانه زود خودم را جمع می کنم و نمی گذارم این وضعیت ادامه پیدا کند ولی نمی دانم چه می شود اگر این وضعیت ادامه دار شود.

30 آبان 96 16:05