اسم این حالت را باید چه بگذاریم؟ در لحظه فکر همه جا هست و هیچ جا نیست. مثلا میخواهم که درس بخوانم. درس خواندن معمولی هم نه، درس خواندن کنکوری. وسط خواندن کلی موضوع مهم و بی اهمیت در ذهن میآید و میرود. بعد که از خیر خواندن میگذری همه چیز حالت سکون میگیرد. دیگر خبری نیست. نه که فضای خلاء ایجاد شود. یک حالت بیخودی است که باید حتما تجربه اش کرده باشی تا بفهمی چه میگویم.
شاید ترکیبی است از بی میلی و عدم تمرکز و آشفته خیالی. بی میلی نمیدانم از کجا میآید. میگویند آدمهایی که هدفهای بزرگ ندارند بی میل میشوند ولی من هدف کم ندارم. از بزرگ تا کوچک. در رنگها و طرحها و اندازههای متنوع. این عدم تمرکز از کجا میآید؟ به خاطر بیماری و داروهاست یا تلقین است؟ البته از وقتی که یادم میآید تمرکز درستی نداشتم و خیلی از مواقع این حالت را داشتم اما این روزها حس میکنم که شدیدتر شده است.
آشفته خیالی هم که دیگر نیاز به توضیح ندارد.
5 آذر 96 ساعت 15:42