دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

دو بینی

بهانه ای برای نوشتن

فعال یا پژوهشگر

قبل از دوران ارشد به شدت این فضا برایم جذاب بود. دوست داشتم نشریه ای داشته باشیم و از زمین و زمان بگوییم. دوست داشتم عنوان فعال دانشجویی بر پیشانی ام بنشیند  و با آن شناخته شوم. سخنرانی کنم و حرف بزنم و بنویسم. خوشبختانه دوران کارشناسی را در دانشکده ای گذراندم که خیلی از این خبرها نبود و نمی شد از این کارها کرد. حتی در آن محیط بی بخار هم یکی دو بار تلاش کردم که از این کارها انجام دهم ولی خیلی به حساب نمی آمد.

اما به ارشد که رسیدم به عمد سراغ این فعالیت ها نمی رفتم. ابتدا به این خاطر بود که برایم مسخره بود و اثرگذاری در آن حس نمی کردم و بعد به این نتیجه رسیدم که برای کسی که می خواهد کار دانشگاهی و پژوهشی انجام دهد اینکه ذیل یک تشکل تعریف شد و یا خودش را با یک ایدئولوژی بشناسد تا حدود زیادی اشتباه است. زیرا دیگر تلاش نمی کند که فارغ از این چارچوب ها فکر و تحلیل کند. این قاعده ای که برای خودم ساختم برای یک پژوهشگر صادق است و شامل حال یک فعال سیاسی یا فعال دانشجویی نمی شود. آنها مختارند که این وضعیت را برای خودشان انتخاب نکنند و ذیل هر تفکر یا هر حزب و جریان سیاسی عمل کنند. اما من به عنوان کسی که می خواهد پژوهش کند تلاش می کنم که از این فضاها فارغ باشم.

به نشریات دانشچویی که نگاه می کنم (سعی می کنم همه را حداقل ورق بزنم) به این فکر فرو می روم که آیا این کارها لازم است؟ تا چه اندازه سازنده به حساب می آید؟ چه تاثیری بر زیست دانشجویی دارد؟ چه کارهایی برای بهبود این کارها و فضاها می شود انجام داد؟

1 آذر 96 ساعت 17:25

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد